- کد خبر 15741
- پرینت
- کپی لینک کوتاه
به گزارش پایگاه خبری – تحلیلی فردونیوز؛ با همکاری اداره کل کتابخانه های عمومی استان قم و سازمان فرهنگی، اجتماعی، ورزشی شهردای قم، نخستین محفل شعر زلال قریحه، در راستای برگزاری کنگره زلال قریحه، با حضور مادر شهیدان زین الدین، مهدی توکلیان، سرپرست اداره کل کتابخانه های عمومی استان قم و جمعی از شاعران آیینی استان، در خانه موزه شهیدان زین الدین برگزار شد.
مهدی توکلیان، سرپرست اداره کل کتابخانه های عمومی استان قم در این محفل گفت: فعالیتهای نهاد کتابخانه های عمومی در حوزه کتاب و کتابخوانی رقم می خورد و کتاب «تنها گریه کن: روایت زندگی اشرف سادات منتظری مادر شهید محمد معماریان» تنها کتابی است که مقام معظم رهبری (مدظله العالی) دو بار بر آن تقریظ نوشتهاند؛ یک بار برای خود کتاب و یک بار نیز برای ترکیب بندی که سرکار خانم مستشار نظامی در وصف مادر شهید معماریان سروده بودند، ایشان فرمودند «ای کاش برای دیگر مادران ارجمند شهدای قم نظیر مادران شهید زینالدین و در سراسر کشور نیز، زلال قریحه شاعران، آثاری بیافریند.»
وی افزود: با خوش ذوقی همکاران ما در محافل ادبی نهاد کتابخانه های عمومی و همراهی سازمان فرهنگی، اجتماعی، ورزشی شهرداری قم، عبارت «زلال قریحه» را از فرمایشات رهبر معظم انقلاب وام گرفتیم و تلاش کردیم تا تکلیفی را که بر دوشمان بود، انجام دهیم؛ به عبارت دیگر این کنگره ادای دینی به 6090 شهید استان قم و به خصوص شهیدان زین الدین و مادران شهید استان قم و ایران اسلامی است.
توکلیان در ادامه تصریح کرد: برای حسن برگزاری این کنگره، از وجود پدر شعر آیینی، استاد مجاهدی به عنوان رئیس شورای سیاست گذاری کنگره بهره مند خواهیم شد؛ همچنین سرکار خانم مستشار نظامی، شاعر توانمند انقلاب، به عنوان دبیر علمی کنگره و آقایان جواد الهی پور، از شاعران برجسته استان و حمید رمی، شاعر آیینی و نوحه سرا نیز به عنوان دبیر بخش شعر و نوحه کنگره ما را یاری خواهند کرد.
سرپرست اداره کل کتابخانه های عمومی استان قم در پایان خاطرنشان کرد: امیدواریم با آثار خوبی که شاعران آیینی در سراسر کشور برای مادران شهید و به خصوص در بخش ویژه کنگره، برای مادر شهیدان زین الدین خلق می کنند، دی ماه سال جاری، شاهد برگزاری مراسم اختتامیه این کنگره، همزمان با وفات حضرت ام البنین (س)، عرض ارادتی به مادران و همسران شهید ایران اسلامی انجام دهیم.
در ادامه این محفل، مادر شهیدان زین الدین گفت: از برگزار کنندگان کنگره زلال قریحه و شاعران مشارکت کننده تشکر می کنم و امیدوارم خداوند این توفیق را به شما بدهد تا کاری در شان و منزلت شهدا انجام دهید.
وی ایمان قوی شهدا به خداوند را چراغ راه آنها دانست و اضافه کرد: خداوند در آیه 20 سوره مبارکه توبه می فرمایند: «الَّذينَ آمَنوا وَهاجَروا وَجاهَدوا في سَبيلِ اللَّهِ بِأَموالِهِم وَأَنفُسِهِم أَعظَمُ دَرَجَةً عِندَ اللَّهِ ۚ وَأُولٰئِكَ هُمُ الفائِزونَ». این آیه ما را به این نکته توجه می دهد که کسانی که برای خدا جهاد می کنند، در ابتدا ایمان و اعتقاد قلبی به خداوند داشته اند؛ و این نکته ای است که من در زندگی و سیره شهدا دریافتم.
مادر شهیدان زین الدین در ادامه ابراز داشت: فرزندانم، مهدی و مجید، از کودکی با قرآن مانوس بودند و این ایمان، خودسازی و اعتقاد آنها بود که در جوانی و هنگام تصمیم گیری به کمک آنها آمد؛ برای مثال زمانی که شاه، حزب رستاخیز را تشکیل داد، جوانان را مجبور به عضویت در این حزب میکرد و مهدی نیز در آن زمان دانش آموز رشته ریاضی بود که به دلیل تن ندادن به این خواسته، از مدرسه اخراج شد و با مشورت آیت الله مدنی (ره) به مدرسه ای دیگر رفت و تحصیلش را در رشته تجربی ادامه داد.
وی در پایان گفت: در مقطعی دیگر، مهدی توانست رتبه 4 کنکور سراسری را به دست آورد و در رشته پزشکی دانشگاه بین المللی شیراز قبول شد که در آن زمان آرزوی همه جوانان بود؛ اما با توجه به مبارزات خانوادگی ما با رژیم شاه و تبیعید پدرش به کردستان، تصمیم گرفت به دانشگاه نرود و به ما در این مبارزات کمک کند و اینها همه از اعتقاد و ایمان قلبی او ناشی می شد.
در ادامه این محفل، یوسف رحیمی، محمد میرزایی بازرگانی، فائزه امجدیان و عاطفه خرّمی از شاعران آیینی استان قم به شعرخوانی پرداختند که در ادامه می خوانید.
خبر رسیده دوباره شهید آوردند
چقدر لاله سرخ و سپید آوردند
میان این همه قحطی، میان این همه غم
خبررسیده برامان امید آوردند
پر از شکوفه شده این جهان خالی باز
که بعد از آن همه اسفند، عیدآوردند
قسم به دامن پاک زنان این صحرا
قسم به عشق که نسلی جدید آوردند
اگرچه خود غزلی عاشقانه و نابند
ولی حماسه و قدرت پدید آوردند
زنان خون جگر خورده پای این بستان
که میوه دل خودرا نوید آوردند
به رغم آنهمه آفت که باغمان دیده ست
چقدر خوب که نسلی شهید آوردند
عاطفه خرّمی
رسیده زود چرا موعد رسیدن تو
چه سوزناک و چه سرد است فصل چیدن تو
میان معرکه، دور از دیار و اهل خودت
چقدر تلخ و غریب است پر کشیدن تو
ببین بشارت عشق ست و روشناییِ صبح!
به رغم اینهمه شب، لحظه دمیدن تو
چگونه شرح دهم، ای شهید آرامش!
بهای امنیتم شد به خون تپیدن تو!
چه آتشی زده خونت به صفحههای خبر!
به سمت سرخ خطر ها به سر دویدن تو
قبول باشد و ماجور ای برادر من!
میان حجله، غریبانه آرمیدن تو
به مادرت چه بگویم جوان ِغرق به خون
خدا کند که نیاید فقط به دیدن تو
فائزه امجدیان
عجب! یعنی تو چیزی از منِ سرگشته یادت نیست؟
زمستانهای گرمِ چای و آش رشته یادت نیست؟
به نامِ مهربانی رشتهای بر گردنِ ما بود
رفیقِ من! گمانم چیزی از این رشته یادت نیست
کدامین حیله ما را اینچنین بیگانه میخواهد؟
از این نیرنگ چیزی در خبر ننوشته یادت نیست
«خبر»! یادش بخیر این واژه معنا داشت یک روزی
تو میدانی، ولی حالا ورق برگشته یادت نیست
غروبی پانزدهتا دستهگل بر خاک افتادند
چرا چیزی به جز عکسی به خون آغشته یادت نیست؟
چرا مهسا و نیکا نامشان در ذهن ما ماندهست
ولی نامِ یکی از پانزدهتا کشته یادت نیست؟
چه دستی دستکاری میکند اندیشهٔ ما را؟
که میخواهد بخشکاند تمامِ ریشهٔ ما را؟
محمد میرزایی بازرگانی
دیدیم از این ساحت قدسی برکات
از برکت فاطمهست این صبر و ثبات
بر گردن ما حق بزرگی دارند
تقدیم به مادر شهیدان، صلوات
با یاد بهشتیان چه عطرآگین است
این خانه که عشق بر درش مسکین است
هر آمد و رفت ما به این بیتِ عزیز
همعهدی با شهید زینالدین است
این بیت چنین برو بیایی دارد
هر خشت ببین شور و نوایی دارد
با گوش دلت گوش کنی، میشنوی
این خانه عجب زمزمههایی دارد
یک زمزمهاش غریو دشمنسوز است
یک زمزمهاش روایت امروز است
در راه علی هر که بماند، بیشک
در فتنۀ آخرالزمان پیروز است
تا دست عدو شود از ایران کوتاه
تا کور شوند بددلانِ بدخواه
تا صبح ظهور با ولی میمانیم
«لا حول و لا قوة الا بالله»
در سایۀ آفتاب و نور ماه است
دستان شب از میهن ما کوتاه است
جمهوری اسلامی ایران، آری!
این خیمۀ امروز رسولالله است
در خِطّۀ ما نام و نشانها زندهست
با وردِ علیست اینکه جانها زندهست
با خون شهید، آرمانها داریم
تا یاد «شهید آرمانها» زندهست
بگذار که در معرکه بیسر گردیم
با لشکر آفتاب برمیگردیم
هنگام شهادت است آغاز حیات
«ما را بکشید زندهتر میگردیم»
همسایۀ ماه و آسمان است این خاک
با خون شهید جاودان است این خاک
«این کشور عشق است که صاحب دارد»
در سایۀ صاحبالزمان است این خاک
پیچیده شمیم ندبه و عهد و سمات
طوفانزدگان کجاست کشتی نجات؟
میآید و هر جای جهان خواهد شد
یک جمعه پر از عطر سلام و صلوات
یوسف رحیمی
پایان پیام
این مطلب بدون برچسب می باشد.