- 14 مرداد 1398
- کد خبر 2553
- پرینت
- کپی لینک کوتاه
حجت الاسلام محمدصادق ابوالحسنی، رئیس دفتر نشر آثار استاد منذر (ره) و از جمله تاریخ پژوهان جوانی است که علاوه بر حوزه فرهنگ و معارف اسلامی، در مباحث تاریخ تحولات ایران، نهضت های معاصر و نیز تاریخ استعمار و سیاستهای استعماری٬ تحقیقات دامنه داری را سامان داده و آثار گوناگونی از خویش بر جای گذاشته است. وی از دانش آموختگان حوزه و دانشگاه است که بیش از دو دهه سابقه حضور در حوزه علمیه قم را دارد و افزون بر این٬ رشته تاریخ اسلام را به صورت آکادمیک در دانشگاه باقرالعلوم (ع) قم، پی گرفته است. از جمله آثار و فعالیتهای وی می توان به نگارش کتابها و مقالات و نیز انجام مصاحبه ها و سخنرانی های گوناگون در نشریات و همایش های تاریخی اشاره کرد. به عنوان نمونه کتاب «میرزا حسن آقا مجتهد تبریزی؛ موسس و مصحح مشروطیت در آذربایجان» و «زمانه و کارنامه محمد مسعود» به اهتمام وی منتشر گردیده است. چنانکه مقالاتی مثل «بازنگری و بازنگاری تاریخ مشروطیت ایران»٬ «سیاست استعمار انگلیس و راهبرد میرزای شیرازی در نهضت تنباکو»، «روح ایران زمین در التهاب عاشورا»٬ «شیخ فضل الله نوری بزرگمردی ایستاده در طوفان» و «عدالتخانه راه برون رفت از استبداد» به قلم وی صورت بسته است.
هیچ انسان آزادهای نیست که خون ایرانی در رگهایش جاری باشد اما با شنیدن نام استعمار انگلیس و دسیسههای فراوان آن بر ضد ملت ایران، به جوش و خروش در نیاید. به راستی مگر میشود، مِهر این آب و خاک را به دل داشته باشیم، ولی حقوق ملت مظلوم ایران را برای خوشایندِ سوداگران انگلیسی، فراموش کنیم؟ حاشا و کلا! اما در روزهای اخیر، موجی از احساسات ضد استعماری در ملت ایران به راه افتاده که گوشهای از حال و هوای ضد انگلیسیِ ایرانیان، در دوران نهضت تحریم تنباکو و همچنین روزهای پرشور مبارزه با قرارداد وثوقالدوله را به نمایش میگذارد. چنانکه مقامات انگلیسی نیز، خام خیالانه میکوشند تا افسانۀ جاودانگیِ امپراتوری بریتانیا را دوباره مطرح سازند و در کسوت گذشتگانِ متبختر خویش، همچون «لرد کرزن» و «وینستون چرچیل» ظاهر گردند؛ اما پیداست که بازیگران لندن، از آنچه وانمود میکنند، بسیار ناتوانترند. از سوی دیگر، چنانچه میبینید، توقیف نفتکش کشورمان توسط نیروهای انگلیسی و نیز تضییع حقوق ملت ما، از سوی دادگاه عالی انگلستان، حجم عظیمی از اعتراضات ملت ایران را برانگیخته است. بدین ترتیب، در روزهایی که بر ما گذشت، مهاجمان انگلیسی، همزمان، سرقت دریایی را با خیانت حقوقی در هم آمیخته و به آتشِ اختلاف، بین «لندن» و «تهران» بنزین پاشیدند. هنوز چیزی از توقیفِ انگلیسی - آمریکاییِ نفتکش ایرانی نگذشته بود، که دادگاه انگلستان حکم ممانعت از پرداخت میلیونها پوند خسارت بریتانیا به ایران را (جهت کارشکنی در تحویل صدها تانک چیفتن به کشورمان) به آن ضمیمه کرد و جلوهای دیگر از استعمار «سام - ساکسون» را به نمایش گذاشت. اما به راستی چه عاملی اینچنین خروش ملت ایران را برانگیخت و مقامات بلندپایۀ کشورمان را به واکنشی در خور واداشت؟ آیا غیر از این است که مثل همیشۀ تاریخ، انگلیس آغازگر یورش بود و ایران، مجبور به واکنش؟ و مگر نه این است که همچون گذشته، «متجاوز»، از نوع انگلیسی بود و «مدافع» از خیل ایرانی؟ راستش را بخواهید، برای مردم رنج دیدۀ ما، که بخشی از فشارهای سیاسی و اقتصادی موجود را، ناشی از زورگویی، پیمانشکنی و سودجویی استعمارگران، بویژه آمریکاییها و انگلیسیها میدانند و از پیشینۀ مظالم آنان در ایران عزیز، شکوهها دارند، اینگونه عکسالعملها، چندان شگفت نیست. هنوز اظهارات گستاخانۀ جرمی هانت (وزیر خارجۀ انگلیس) را از یاد نبردهایم که در دیدار با وزیر امور خارجۀ کشورمان، احتمال تکرار فاجعۀ جنگ جهانی اول [بخوانید: اشغال میهن ما توسط انگلیسیها و قحطی بزرگ] را به ایران گوشزد نمود و در مصاحبه با روزنامۀ گاردین نیز افزود: «در خاورمیانه ما قدرت کوچکی نیستیم، بازیگر مهمی هستیم ... و سعودی، نه ایران، شریک استراتژیک بریتانیا در خاورمیانه است». اما در پی حوادث اخیر دیدیم که همین مقام انگلیسی، که بیش از پیش، پنجه در پنجۀ ایران نهاده بود، تنها در عرض چند روز، هم از توقیف نفتکش انگلیس در خلیج فارس بیتاب شد و هم در بحبوحۀ مشکلات داخلی و خارجی کشورش، دست به استعفا زد و شکسته دُهُل، مجبور به هزیمت گردید. طرفه آنکه، همان روزنامۀ گاردین، به سایر مقامات بریتانیا هشدار داد که از طعمه شدن بپرهیزند که دست برتر در خلیج فارس، با ایران است! به هر حال، تنش فزاینده بین ایران و انگلیس در سیاست خارجی و فضای ضد امپریالیستیِ حاکم بر کشور، توجه به چند نکتۀ اساسی را ضروری مینماید: 1. موج پاسداشت از عزت ایران زمین، اگرچه در بین مردم ایران، بسیار سیلآسا و شورانگیز در جریان است، اما چون مسئلۀ استعمار، بویژه استعمار انگلیس امری بسیار عمیق و پیچیده است، بایستی جهتگیریهای صرفاً سطحی و احساسی را کنار گذاشت و از فرصت موجود، به نحوی شایسته، برای تعمیق بینش تاریخی مردم در شناخت استعمار پیر استفاده کرد. از یاد نبریم که حال و هوای موجود، بهترین زمینه برای تقویت عنصر «وطنخواهی» و «شور میهنی» است. 2. تاریخ استعمار انگلیس، درس بزرگی نیز برای سیاستمداران و دیپلماتهای کشورمان دارد و آن این است که: مواجهه با استعمار پیر، گرچه پختگی و تدبیر در سیاست خارجی و همچنین پرهيز از هرگونه واكنشهاى افراطى و تفريطى میطلبد؛ اما هرگز نمیتوان شاخ استعمارگران انگلیسی را بدون رشادت و پایمردی، در هم شکست. 3. اگر پارهای از شیفتگان غرب در لایههایی از تاریخنگاری معاصر، نقش استعمار در ناکامیهای ایران را کمرنگ جلوه داده و به جای آن، انگشت اتهام را به سوی ملت شریف و رجال مستقل و سازشناپذیر کشورمان، نشانه رفتند؛ یا اینکه عامل همۀ بدبختیها و عقبماندگیها را در هویت ایرانی - اسلامی این مرز و بوم و عدم تمکین در برابر ایادی غرب جستجو میکنند، خواه ناخواه، چشمۀ عبرت تاریخی را برای اهالی امروز، میخشکانند. اینک بر ماست که از هم اکنون، به فکر آیندگان باشیم و با امپریالیسم خبری موجود و فضاسازی تبلیغاتی استعمارگران مقابله کنیم و دیگر نگذاریم که حقایق امروز نیز، پشت ابری از تحریف، به آیندگان منتقل گردد. 4. شاید برای برخی جای سوال باشد که با تغییر حالت انگلیس از بریتانیای کبیر دیروزی، به انگلستان امروزی، آیا سیاست متجاوزانۀ آن نیز کلاً تغییر ماهیت داده، یا در، همچنان بر همان پاشنه میچرخد؟ پاسخ آن است که همدلی و همسویی انگلیس با آمریکا در اشغال وحشیانۀ عراق و آشکار شدن دست وی در آشوبهای خونین سوریه و حوادث دیگری مثل توقیف مستقیم نفتکش ایران، نشان میدهد که سیاستمداران لندن، همچنان سیاه مشقِ گذشتگان خود را پیش رو دارند و ما نیز برای درک سیاست روز آنها، به بازخوانی پیشینۀ بریتانیای کبیر نیازمندیم. عطف به همین نکته و پیرو احساس نیاز به مطالعات تاریخی، به سراغ تاریخ میرویم تا با هم نمونههایی کوتاه اما بسیار تکاندهنده از عملکرد کارگزاران لندن را مرور کنیم. * حیرتانگیزترین شواهد تاریخ بر شرارت استعمار انگلیس حقیقت این است که دربارۀ استعمار انگلیس و جنايات فراوان آن در تاريخ، بویژه در ايران اسلامى، هر چه بگوییم، باز کم گفتهایم؛ اما در اینجا میخواهیم چند پردۀ عبرتانگیز را فراروی علاقهمندان به تاریخ بگشاییم تا با گوشهای از شرارت استعمار انگلیس در طول تاریخ آشنا گردند. در ادامه توجه شما را به مواردی از این دست، جلب میکنیم: 1. سفیر انگلیس، صدراعظم ایران را به دیوار میکوبد! نوشتهاند: ميرزا محمد شفيع مازندرانى (صدراعظم ایران در زمان فتحعلى شاه) در مذاکراتش با سر هار فورد جونز (وزیر مختار و سفیر انگلیس)، خواهان درج مادهای بود که شفاف و روشن و بدون ابهام، موضوع مذاکره را روشن سازد. در مقابل، سفیر انگلیس اصرار داشت که مادۀ مورد نظر خودش، در متن مذاکرات صحیح و لازم است، اما صدراعظم ایران با صراحت به وی گفت که نمیخواهد گول نمایندۀ انگلیس را بخورد! این سخن «به وزیر مختار انگلیس گران آمد و از جای خود حرکت نموده، یک تکانی به صدر اعظم داد که بین وزیر مختار و دیوار، صدراعظم فشار دید. سپس قراردادی را که نوشته بود و در آن هنگام، روی فرش قرار داشت، برداشت و به موریر (یکی از همراهانش) داد و یک لگد هم به چراغی که در مقابلش میسوخت، زد که چراغ افتاد و خاموش گردید. وزیر مختار به دنبال این حرکت، با همراهان خود از اتاق تاریک بیرون آمده، سوار اسب شد و به سفارت رفت». (جهاد دفاعی و جنگ صلیبی ایران و روس تزاری، علیابوالحسنی(منذر)، ص 74).
2. توقیف نفت و اختلاس نفتکشهای انگلیسی! یکی از نمونههای روشن در چپاول استعمار انگلیس، عملکرد كمپانى استعمارى نفت جنوب (بريتيش پتروليوم) و نقش گستردۀ انگلستان در غارت منابع استراتژيكِ نفتى ما است. طبق پژوهشهاى موجود: كمپانى نفت (انگليس و ايران) از سال 1914 الى 1950 ميلادى (1293 الى 1329ش) بيش از 324 ميليون تن نفت ايران را تاراج كرد و درآمد خالص آن بالغ بر 5 ميليارد دلار گرديد كه سهم ايران از اين گنجِ به يغما رفته، ميزان 8 % به عنوان حق الامتياز بود! اولين سرمايهگذارى كمپانى در حدود 100 ميليون دلار مىشد كه در طول 25 سال تماماً جبران گرديد ولى درآمدى كه بعد از مدت ذكر شده، نصيب كمپانى گرديد، رقمى در حدود 25 برابر سرمايۀ اوليه آن بود. كمپانى در سال 1328ش سودى در برابر 4/131 ميليون ليرۀ استرلينگ به جيب گشاد شكارچيان امتياز سرازير كرد. اين سير صعودى در سال 1329ش بالغ بر 150 ميليون ليرۀ استرلینگ گردید، در حالى كه سهم ايران در سالهاى 1327 و 1328 و 1329 از 8 % حق الامتياز رقم تقريبى به ميزان 8 ميليون ليرۀ استرلينگ گرديد كه در مقايسه با ارقام كمپانى رقم بسيار ناچيز و حتى از ميزان ماليات پرداختى كمپانى به دولت انگليس در سال 1329، كه بالغ بر 8/22 ميليون ليره استرلينگ مىگرديد، كمتر بود. كمپانى نفت انگليس ـ ايران، تا پايان سال 1329 شمسى بيش از 259 هزار كيلومتر مربع از اراضى نفتخيز ايران را در دست داشت و بيش از 300 دكل در اراضى فوقالذكر نصب كرده بود. منافع حاصلۀ كمپانى از تاراج نفت، آن چنان وحشتناك بود كه بزرگترين پالايشگاه نفتى به انضمام 2700 كيلومتر لولههاى انتقال دهندۀ نفتى ساخته شد. همچنين كمپانى 100 فروند كشتى نفتكش و 100 هزار وسيلۀ نقليه جهت حمل و نقل در اختيار داشت. علاوه بر اين كمپانى در اراضى تحت اشغال چند فرودگاه و ايستگاه راديويى تأسيس و پليس مخصوص مستقر كرده بود. اكنون براى اطلاع از غارتگرى بيش از حدّ كمپانى نفت جنوب، بد نيست بدانيم كه حقالسهم ايران در 1330 شمسى از هر بشكۀ نفت، 18 سنت بود، در حالى كه بحرين، عربستان و عراق، به ترتيب 35، 56 و 60 سنت دريافت مىكردند. تمام اين دارايى غارتشده به ملت ايران تعلق داشت... علاوه بر اين، خسارت جنبى كمپانى به ايران تحت عنوان: «اختيارات داخلى شركت» كمتر از تاراج نفت نبود. كمپانى انواع و اقسام كالاهاى مورد نياز را وارد بازار مىكرد و توسط دلالان خود به فروش مىرساند». (بنگرید به: سير استعمار انگليس در ايران، ايرج رودگر كيادار (ایرج کیا)، ص214- 216). 3. شاهکار انگلیس: هر درخت، یک چوبۀ دار! شرح کشت و کشتارهای انگلستان در تاریخ، كتابى قطور مىطلبد و براى نمونه، مىتوان از كشتار وحشيانۀ افسران بريتانيايى از مردم هندوستان (بويژه مسلمانان آن) در جريان سركوب «شورش سپاهيان» در سالهاى 1857ـ 1858 ميلادى ياد كرد كه نیروهای انگلیسی: «عدۀ زيادى را به دهان توپها بستند و قطعه قطعه كردند، هزاران نفر را به درختهاى كنار جادهها به دار آويختند. گفته مىشود كه يك ژنرال انگليسى به نام «نيل» كه از اللّه آباد به كانپور حمله برد، در تمام طول راه خود به هر درختى يك نفر را به دار كشيد، به طورى كه هيچ درختى نماند كه كسى به آن آويخته نشده باشد». سالها بعد از آن تاريخ نيز، دولت انگليس در 1919 (به منظور سركوب نهضت آزادى هند) كشتار فجيعى در امريتسار هند به راه انداخت كه روى جنايات پيشين خويش در جهان را سفيد كرد و افكار عمومى جهان، آن را شديداً محكوم ساخت. جالب این است كه مجلس لندن، براى صاحب منصبان نظامى كه دست به اين جنايت ضد انسانى گشوده بودند، مدال افتخار نیز تعيين كرد! (ر.ک: نگاهى به تاريخ جهان، جواهر لعل نهرو، ترجمۀ محمود تفضلى، ج 2، ص 799ـ800 و همچنین: خاطره گاندى، ويليام شايرر، ترجمه دكتر حسن حاج سيّدجوادى و مهندس گودرز شيدايى، ص 37 ـ 43).
گوشهای از اعدام هندیهای شرکت کننده در قیام 18574. رمز سلطۀ انگلیس بر ملتهای جهان چنانچه میدانیم، استعمار انگلیس در ایجاد اختلاف بین تودۀ مردم و مذاهب دینی، بسیار ماهر است. در همین راستا، ویلیام شایرر - خبرنگار مشهور امریکایی که اخبار نهضت ضد استعماری هند را به کشورش مخابره میکرد - دربارة اختلافافکنی انگلستان، میان گروههای مختلف هندی مینویسد: رئیس پلیس انگلیسی بمبئی یک مرتبه با لحن تمسخرآمیزی به من گفت: ایجاد درگیری و فتنه بین هندوها و مسلمانان کار سادهای است و اضافه نمود: با صد دلار میتوان آشوب خونینی به راه انداخت! کافی است برای انداختن لاشة یک گاو به معبد هندوها، مبلغی به چند مسلمان بپردازی و یا چند هندو را تحریک کنی که جسد خوکی را به مسجدی بیندازند؛ آنگاه درگیری خونینی ایجاد خواهد شد که در آن بسیاری از مردم با ضربات چاقو مصدوم و مجروح یا کشته میشوند! (خاطره گاندى، ويليام شايرر، ترجمۀ دكتر حسن حاج سيدجوادى و مهندس گودرز شيدايى «انتشارات آشتیانی»، ص 153).
نمونهای از روحیۀ انگلیسیهای متبختر در برابر هندیها
5. سفیر انگلیس: خونِ یک سرباز انگلیس، از ایران بالاتر است! مستر هیل (Mr. Hale) رییس بانک ایران و انگلیس (بانک شاهنشاهی) در بیرجند، در نامهای که به تاریخ 31 ژوئن 1914، به یکی از دوستان انگلیسی خود مینویسد، از سِر ادوارد گری، وزیر امور خارجۀ انگلیس، نقل میکند که گفته است: «ایران ارزش ریختن خونِ سرباز انگلیسی را ندارد»! (امیر شوکت الملک علم «امیر قائن»، محمدعلی منصف، ص 306.) 6. شکار ماهی به سبک انگلیسی! مشهور است که چند تن از سران کشورهای اروپایی با وینستون چرچیل (نخستوزیر معروف انگلیس)، بر سر گرفتن ماهیِ استخر با هم مسابقه گذاشتند و هر کدام به گونهای تلاش میکردند. در آنجا چرچیل گفته بود که روش من در شکار ماهی به این صورت است که ابتدا درِ کفپوشِ ته استخر را بر میدارم و سپس با حوصلۀ تمام میگذارم آب استخر خالی شود؛ آنگاه ماهی بیچاره را، که از دست و پازدن در کف استخرِ بدونِ آب خسته شده، با دست میگیرم! (چرچیل از همین سبک در غارت ثروتها و اسارت ملتهای جهان استفاده میکرد).
چرچیل، نخست وزیر مشهور انگلیس7. فساد اخلاقی وزیر مختار انگلیس با خادمین سفارت! آشنایان با تاریخ بریتانیا به خوبی میدانند که بخش قابل توجهی از سیاستمداران انگلیسی و عوامل سفارت بریتانیا در کشورهای دیگر، خالی از مفاسد اخلاقی نبودهاند. فیالمثل، در راپرت محرمانهای که در سال 1283 قمری از سوی وزارت خارجۀ وقت ایران، تحویل ناصرالدین شاه قاجار گردیده، راجع به عملکرد سفارت انگلیس در تهران، آمده است: «... وزیر مختار [انگلیس در تهران: الیسون] از تشریف فرمایی موکب همایون به خراسان، در خیال آن است که اسبابی فراهم آورد بلکه این سفر موقوف شود. ابراهیم نامی است باغبان وزیر مختار، زنی و دختری دارد، هر دو با وزیر مختار سر و کار دارند... دختری از اهل شهریار پدرش آورده از بابت فقر به وزیر مختار به سی تومان فروخته دختر را در خانۀ عبدالرزاق منزل دادهاند ماهی چهار تومان خرج میدهند بعض اوقات وزیر مختار آنجا میرود، گاهی دختر را میآورند، اسم دختر «شیرین جان» است...». همچنین در راپرت دیگری که مربوط به همان روزها است، میخوانیم: «یوسف نامی است پیشخدمت وزیر مختار انگلیس خوشگل است مثل زن ... با وزیر مختار و همه صاحب منصبها سر و کار دارد. محمد حسن بیگ نامی است پیشخدمت وزیر مختار فرانسه زنی دارد از چشم عاجز از برای وزیر مختار، زن ... میآورد». (یکصد سند تاریخی دوران قاجاریه، ابراهیم صفایی، ص 130 و 133). 8. چشم طمع سفیر انگلیس به خواهر زن ناصرالدین شاه! رفتار وقيح سفير وقت انگليس در ايران (سر چارلز مارى يا مستر موره) نسبت به پروین خانم، خواهر زن ناصرالدينشاه نیز جلوهای دیگر از این حقیقت تلخ را آشکار میسازد. خان ملك ساسانى در توضيح این ماجرا مىنويسد: «اوّلين زن عقدى ناصرالدينشاه كه در ايام وليعهدى در تبريز با او ازدواج كرده، گلينخانم، دختر احمدعلى ميرزا، پسر فتحعلىشاه است. گلينخانمِ مزبور، خواهرى بسيار زيبا و دلربا داشته موسوم به پروينخانم، كه در ازدواج ميرزا هاشمخان نورى اسفنديارى، پسر ميرزا رحيمخان، همشيرهزادۀ محمد اسماعيلخان وكيلالملك كرمانى بوده است. ميرزا هاشمخان در زمان محمدشاه، غلام بچۀ اندرون بوده، پس از آن غلام پيشخدمت شده و سپس داخل نظام گرديده است. مخدّره عيال ميرزا هاشمخان با سفارت انگليس، روابط خصوصى پيدا مىكند؛ كمكم در سفارتخانه منزلش مىدهند. حتّى هنگامى كه سفارت به ييلاق مىرفته، براى خانم هم چادر مخصوص در سفارتخانۀ قلهك مىزنند و ميرزا هاشم را منشى سفارت مىكنند. ناصرالدينشاه از وضعيت خواهر گلينخانم در سفارت انگليس سخت عصبانى مىشود. در ابتدا خودش شخصاً براى سفير انگليس پيغام میفرستد، سپس به ميرزا آقاخان [= صدر اعظم وقت] دستور مىدهد كه هر طور هست آن زن را از سفارت انگليس بيرون بياورند». رفتار زنندۀ سفیر انگلیس نهایتاً به درگيرى مستقيمِ شخص شاه با سفير و دولت انگليس میانجامد و به یکی از جنجالیترین سوژههای نزاع تبدیل میشود! به قول خان ملك ساسانی: «مكاتبات صدارت عظمى با سفارت انگليس راجع به ميرزا هاشم خان و زنش، يكى از عجيبترين پروندههايى است كه اكنون در دست است و شايد بيش از صد هزار سطر در اين باب مكاتبه شده است». مثلاً وزیر مختار انگلیس، در یکی از مراسلات خود با صدراعظم ایران، با جسارت تمام مینویسد: «وقتی که دوستدار به تهران وارد شدم میرزا هاشم خان را در سفارت دیدم و همان قدر حق داشتهام که او را به نوکری دولت انگلیس برقرار نمایم که محق هستم در نگاه داشتن هر میرزا یا کس دیگر از تبعۀ ایران»! (سياستگران دورۀ قاجار، خان ملك ساسانى، «انتشارات مگستان/1379»، ص 61 - 62).
تصویری از ملکه انگلیس
9. جشن تولد پادشاه انگلیس و توبیخ فرمانفرمای خراسان! نمونهای بارز از تبختر، سماجت و تحکّم سفارت انگلیس در آستانۀ مشروطیت، نسبت به مقامات ایران را میتوان در یک تلگراف رمز از سوی میرزا نصرالله مشیرالدوله (وزیر امور خارجه ایران) به علاء السلطنه (وزیر مختار ایران در لندن) بازجست. طبق گفتۀ وزیر امور خارجۀ ما، انگلیسیها به دلیل امری بسیار بیارزش، 10 بار تکلیف کردند که فرمانفرمای خراسان بایستی از بریتانیا معذرت خواهی کند! جناب مشیرالدوله در این تلگراف، به تاریخ 20 رمضان 1321 ق، مینویسد: «چند روز قبل سفارت انگلیس شکایت کرد که فرمانفرمای خراسان در شب عید مولود پادشاه انگلیس در کنسولگری مشهد مهمان بوده و بعد از صرف شام زود رفته است و این بیاعتنایی به مراسم عید بوده، ترضیه خواست و برای این کار جزئی اقلاً ده دفعه اظهار کرده آسوده ننشستند...»! (لرد کرزن و خلیج فارس بر پایه اسناد وزارت امور خارجه، واحد نشر اسناد، ص 75 و80).
عکس واقعی و دیده نشدۀ امیرکبیر10. اجرای قتل امیرکبیر و ریختن اشک تمساح! نقش انگليسيها در عزل و قتلِ مرحوم اميركبير، ثبتِ تاريخ است (بنگرید به: كتابهای «امير كبير و ايران» به قلم فريدون آدميت و «زندگی میرزا تقیخان امیرکبیر» نوشتۀ حسین مکی). کینۀ مقامات انگلیسی به امیر کبیر نیز از نامهای که كلنل شيل، وزير مختار انگليس در ايران، به لرد پالمرستون، وزير خارجة بریتانیا نوشته، پیداست؛ او در این نامه، امیر را دارای «ذهني پرسوء ظن» و «متلوّن» معرفی کرده است! ولى جالب است بدانيم كه همین انگليسيها پس از قتل امير، شديداً ناصرالدينشاه و صدراعظمِ ایران (میرزا آقاخان نوری را كه از بستگان به سياستِ خودشان بود) مورد توبیخ قرار دادند و وزیر خارجۀ انگلیس در نامه به سفیرشان، از این اقدام با عناوینی چون «ظلم»، «گناه عظیم»، «خیانت»، «امری مصادم با انسانیت»، «قتل بیرحمانه» و «عمل ننگین و وحشیانه» یاد نموده و آن را شدیداً محکوم کردند! او در این نامه، حتی ایران را نسبت به قطع رابطۀ سیاسی تهدید کرده و صریحاً هشدار میدهد که اگر «پس از این قتل بیرحمانۀ مرحوم امیر، گناهان دیگر از این قبیل صدور یابد، بر دولت انگلیس لازم خواهد شد که بدقت بپرسند آیا شایستۀ فخر تاج انگلیس و لایق حکومت مملکت آدمیمنش انگلستان (!) است که وزیرمختارِ انگلیس، مقیم مملکتی باشد که آنجا»، ارتکاب چنین «اموری» را «مشاهده کند»؟ (امير كبير و ايران، فریدون آدمیت «شرکت سهامی انتشارات خوارزمی»، صص 740 ـ 749 و نیز: زندگی میرزا تقیخان امیرکبیر، حسین مکی، ص538). 11. بزرگترین قصر تاریخی هندوستان، اصطبل انگلیسیها میشود! یکی از مهمترین آثار باستانی هندوستان، قصر سلطنتى دهلى است كه به دست شاه جهان در سال 1648م ساخته شد. بنا به گفتۀ مسيو روسله، ابهت و عظمت این قصر به حدی بود كه گوش روزگار مانند آن را نشنیده است؛ زيرا ستونها و طاقها و زيرِ گنبد آن، از بهترين نقش و نگارهاى عربى شگفت انگيز، به وسيلۀ جواهرات قيمتى در روى سنگ مرمر تزيين يافته است، و چون اشعۀ تابناك خورشيد از لابلاى ستونها و رواقها به اين منبّت كاريهاى زيبا مىتابد؛ گويا دستهگلهايى كه از لاجورد و عقيق و يَشْم و ساير جواهرات قيمتى تركيب يافته جان تازهاى مىگيرند. گوستاولوبون فرانسوی نیز معتقد است: «در میان تمام قصور اسلامی در ایران و هندوستان قصری به زیبائی و شکوه آن [قصر دهلی] بنا نشده» است. گوستاولوبون سپس شرحی دردناک از جنایت انگلیسیها در قبال این قصر را به دست میدهد که هر انسان شرافتمندی را دگرگون میسازد: اين قصر شگفت انگيز با اينكه از دست وحشىترين اقوامى كه چندبار دهلى را غارت و ويران نمودند محفوظ ماند و با كمال وحشيگرى كه داشتند از ويرانى اين بنای خوددارى كردند، لكن انگليسها هيچگونه توجهى بدان نكرده تمام قسمتهايى كه به درد آنها نمىخورد خراب كرده و با همان مصالح به جاى آنها براى سپاهيانشان سربازخانه درست كردند. تنها، قسمت تالار بزرگ آن را كه گاهى مورد استفاده آنها قرار مىگرفت خراب نكردند؛ آن قسمت را نيز پس از اينكه اصطبل اسبان و سربازخانۀ خود كردند خواستند كاشىكاريها و نقش و نگار زيباى آنرا خراب كنند ولى متوجه شدند كه بودجۀ خراب كردن كاشيها و كندن آنها به مراتب بيش از سفيدكارى وگچكارى روى آن است. از اين جهت روى كاشيهاى مزبور را به وسيله گچ سفيد كردند، و اين عمل وحشيانه كه روى تمام وحشيان جهان از زشتيش سرخ شد سبب آن گشت كه از تمام مردم گيتى فرياد اعتراض بلند شد. از اين رو دولت انگليس ناچار شد آثار اين كردار جنايتكارانه را پاك كند و همان اندازه كه از دستبرد جنايتكارانۀ انگليسها از اين قصر سالم مانده است، براى نشان دادن عظمت اين قصر بىنظير كافى است! (تمدن اسلام وعرب، گوستاولوبون، ترجمۀ سيد هاشم حسینی، ص242 - 243). 12. آدم دزدی و برده فروشی انگلستان در تاریخ دكتر عبدالهادى حائرى از جمله پژوهشگرانی است که دربارۀ بردهگيرى قدرتهای استعمارى غرب، خصوصاً استعمار انگلیس، بحثى مستند و تكاندهنده دارد. وى، «استعمار» و «بردهداری» را دو عامل مهم پیشرفت تمدّن غرب دانسته و تحت عنوان «نقش انگلستان و امريكا در بردهساختن انسانها» مىنويسد: «انگلستان ـ كه از نظر رعايت اصول آزادى و حقوق بشر بيش از ديگر كشورهاى اروپايى در تاريخْ آوازه دارد، و البته طلايهدار كاروان دانش و صنعت نو در جهان نيز بوده، حتى پروندهاى سياهتر از ديگر سوداگران برده دارد. در ميان سالهاى 1091ـ 1112 / 1680 ـ 1700، يعنى در فاصله 20 سال، در حدود سيصد هزار سياه آفريقايى بوسيله «كمپانى آفريقا» و افراد حادثهجوى انگليسى از خانههاى خويش بيرون رانده، به بردگى كشيده شدند. در سالهاى 1112 ـ 1201 / 1700 ـ 1786، 610 هزار سياهپوست تنها به جامائيكا (Jamaica) برده شدند و از سال 1091/1680 تا سال 1201/1786 مجموعاً 2 مليون و 130 هزار يعنى ساليانه 20 هزار و 95 تن برده آفريقايى به امريكا و جزاير هند غربى (West Indies) توسط انگليس صادر گرديدند. شمار بردگان صادر شده انگليس به امريكا تنها در سال 1205/1790 به 38 هزار تن رسيد. بنابر يك محاسبه ديگر، از روزگار كريستف كلمب تا سال 1222/1807 در حدود 3 مليون و 500 هزار برده از آفريقاى باخترى، تنها به هند غربى انگليس فرستاده شدند [!] بر اين روند بردهگيرى و بردهسازى انسانها شيوههاى غيرانسانى و اسفبارى نيز سايه افكنده بود. يكى از نويسندگان كه نوشتۀ خود را بر بنياد يك گزارش خوشبينانه استوار ساخته مىگويد كه از هر 100 برده كه در كرانههاى آفريقا بر كشتى سوار مىشدند، 17 تن از آنان بر اثر شرايط نامساعد در فاصلۀ 9 هفته مىمردند و در مجموع بيش از نيمى از بردگان نمىتوانستند به شيوهاى بزيند تا كارآيى مؤثر داشته باشند. ولى چنين مىنمايد كه برخى ديگر از تاريخگران انگليس، چندان بر سر آن نيستند كه آلودگى تمدن انگليس را در زمينۀ بردهسازى انسانها، بيش از اندازه بپوشانند. كارتر و ميرز (Carter & Mears)، نويسندگان تاريخ بريتانيا، با آنكه مانند بسيارى ديگر از تاريخگران غرب به مسئله بردگى كه از مهمترين مسائل سدههاى 16 ـ 18 تمدن غرب به شمار مىآيد توجهى بسنده نكردهاند، در مورد شيوههاى غيرانسانى انگليسيان در انتقال بردگان آفريقايى به امريكا چنين مىآورند: «يكى از بدترين ستمكارىهايى كه در بازرگانى برده وجود داشت، افزون بر شكار عملى بردگان، شيوۀ [انتقال آنان بود] كه سياهان را در كشتيهاى بردهكشى با فشار جاى مىدادند و بدان وسيله، بازرگانى وحشتناك خود را در سراسر اقيانوس اطلس به انجام مىرساندند. بيم همراه با تنفر زاييدۀ اين راه بازرگانى را نمىتوان توصيف كرد... جان دادن 45% از بردگان در خلال سفر خود به امريكا امرى عادى بود، و مردن و نابود شدن 80 % از آنان نيز امرى غيرعادى به شمار نمىآمد. دکتر حائرى مىافزايد: «به نوشتۀ همين تاريخگران، در طبقۀ زيرين يك كشتى بردهكشى، كه در حدود 231 متر مربع وسعت داشت، 292 برده كه از مرد، زن و كودك تشكيل مىيافتند [را] جاى مىدادند. ولز در اين زمينه مىافزايد كه اين جنبندگان بينوا، بيشتر اوقات از غذا، آب، دارو و بهداشتى بسنده نيز بىبهره بودند». (نخستين رويارويىهاى انديشهگران ايران با دو رويۀ تمدن بورژوازى غرب، عبدالهادی حائری، ص 65 ـ 74).
گوشهای از فجایع بردهداری غرب13. اعتراف انگلیسیها به جنایات خویش نفرت عميقِ مردم رنجدیده در کشورهای مستعمره نسبت به بريتانيا، گذشته از گفتار مورخين و سياستگران ايرانى، در اظهارات ديپلماتهاى غربی بازتاب گستردهای دارد. در این زمینه، حتى سياستگران انگلیسی نيز به قبح جنايات استعمار انگلیس معترفند و در واقع به زشتی عملکرد خویش گواهی میدهند. به عنوان نمونه، جان اسكانلون، نويسندۀ سياسى انگليسى، در كتاب «همين است حقيقت سياست» مىنويسد: «... ما بدون استثنا بزرگترين راهزنان و غارتگران عصر خود هستيم كه در كرۀ زمين زندگى مىكنيم... ما از اين جهت بدتر از ساير جهانيان هستيم، زيرا كه علاوه بر آن صفات، موذى و منافق نيز مىباشيم... ما به چپاول مىبريم و هميشه اين غارتگرى را به خير و صلاح جهانيان وانمود مىكنيم»! از سر ادواردگريپس، وزير مالية كابينۀ كارگر انگليس، نيز نقل شده كه گفته است: «به صفحات تاريخ استعمارى بريتانيا نگاه كنيد تا از اعمال خود شرمگين شده سر در جَيب، پنهان سازيد»! کشور ایران نیز در زمرۀ کشورهایی است که استعمار انگلیس، آماج نفرت و کینۀ مردم آن میباشد، چه آنکه، از خوی استکباری و استثماری لندن، دردها کشیده و خسارتهای فراوانی را متحمّل گردیده است. در همین زمینه، به دو گزارش تاریخی دربارۀ بدنامی انگلستان در بین ملت ایران توجه کنید. سر سسیل اسپرینگ رایس (وزیر مختار انگلیس در عهد مظفرالدینشاه و محمدعلیشاه قاجار) نیزز در نامه خصوصی به یکی از دوستانش، اعتراف عجیبی دارد: « در اینجا (ایران) همگان آرزو دارند که ما نابود و سرشکسته شویم و عجبتر این که کسانی که مصلحتشان اقتضا دارد نفوذ انگلستان در ایران باقی بماند و روز بروز قویتر گردد، آنها نیز آرزوی انهدام ما را دارند! حالا ملت ایران به کنار، تمام خارجیان مقیم تهران هم در یک چیز متفقالرأی هستند و آن آرزوی انهدام و نابودی ماست». *کلام آخر در این روزها که انگلیسیها خود را بازیچۀ سیاست آمریکا ساختهاند، جا دارد در یک بازگشت تاریخی به تحولات معاصر، رمز نفرت ایرانیان را از زبان یک مقام آمریکایی به آنان گوشزد سازیم! وزير مقيم امريكا در اسلامبول در سال 1273ق راجع به تعدّى انگليس نسبت به ايران صراحتاً میگوید: «كردار دولت انگليس نسبت به ايران در ساليان گذشته به اندازهاى متعدّيانه بوده است كه نفرت و كينهاى در دل شاه و مردم ايران هر دو، به وجود آورده، نفرت و كينهاى كه در هر فرصت مساعدى كه به دست آيد، تجلّى متحقق خواهد يافت». آری، چه نیکو گفتهاند که: «درخت را از ميوۀ آن باید شناخت». اگر بناى حاكميت انگليس در جهان، بر غارت و كشتار و تبعيض و تجاوز استوار نبود، نفرت از لُردانِ لندن اين گونه دل و جان مردمان را پر نمىساخت.
منبع اعترافات فوق: چند مقالهی تاریخی، دکتر فریدون آدمیت، به اهتمام علی اصغر حقدار، ص 65. مقاله اميل دوگرت، مندرج در: مجله يغما، سال پنجم به نقل از كتاب داخله اروپا (Inside Europe)، نوشته جان گوتنر امريكايى نامههاى خصوصى سر سسیل اسپرينگ رايس...، ترجمه دكتر شيخ الاسلامى، ص70. اميركبير و ايران، فريدون آدميت، ص579 .
پایان پیام
این مطلب بدون برچسب می باشد.